نگاهی به نمایش کارگاهی زمستان
نمایش «زمستان» نشانگر حضور جوانان هنرمند جویای نام در تئاتر کرمانشاه است
نمایش« زمستان» نشانگر حضور جوانان هنرمند جویای نام در تئاتر کرمانشاه است 2
نمایش« زمستان» نشانگر حضور جوانان هنرمند جویای نام در تئاتر کرمانشاه است 3
نمایش« زمستان» نشانگر حضور جوانان هنرمند جویای نام در تئاتر کرمانشاه است 4
هاشم پورمحمدی: نمایش «زمستان» به کارگردانی مصطفی ذوقی که بر اساس نمایشنامه زمستان ۶۶ نوشتهی محمد یعقوبی در پلاتو تجربه اجرا شد حاصل تلاشهای کارگاهی جوانهایی بود که در سایه ی تجربه ی مصطفی ذوقی تبدیل به اثری دلنشین و قابل قبول شده است.
شاید مهمترین ویژگی اجراهای کارگاهی که برخاسته از آموزشهای هنرجویان کارگاهها و کلاسهای تئاتر است، همنشینی و همراهی آموزش و اجرا در یک تجربه واقعی و عملیست. اتفاقی که چند سالیست در تئاتر ایران شاهد آن هستیم، اما کمتر از این دست اجرا ها را میبینیم که در آن هنرجویان اثری قابل قبول حتی در سطح کارگاهی ارائه دهند و بعضاً تنها شاهد کارهایی هستیم که برای در رفتن و اتمام پروسه ی آموزش انجام میدهند.
نمایش «زمستان» از آن دست کارها میباشد که بازیگران در آن به چالش آموختههایشان در عمل کشیده شده و تا حد بسیار زیادی به خوبی از پس آن برآمده اند و این امر در سایه ی سه دلیل مهم خواستن و تلاش هنرجویان جوان، تجربه و توان مصطفی ذوقی و تمرین درست، کافی و مناسب رخ داده است:
دور و نزدیک شاهد تلاش و زحمت بچه های سختکوش نمایش زمستان بودهام اما آنچه در اجرای این جوانان علاقه مند و پرتلاش دیدم برایم شگفت انگیز بود. مداومت وتلاش برای یادگیری مطمئنا خروجی جز موفقیت نخواهد داشت .
حضور مصطفی ذوقی به جرات بیشترین تاثیر را در شکل گیری اتفاقات خوب این اجرا داشته است. توان، تجربه و خلاقیت ذوقی همیشه منجر به خلق آثار ماندگاری بوده است. زمان مناسبی که مصطفی ذوقی صرف تمرین و هدایت هنرجوهای این اجرا داشته در کنار تحلیل درست او از نمایشنامه، اجرا و نیز شرایط تجربه و توان بازیگران همگی منجر به خلق اثری همگون و با قابلیتهایی بیش از یک کار کارگاهی صرف شده که میتواند در اجرای عموم هم موفق باشد.
خلاقیت مصطفی ذوقی در شکستن داستان و به طبع آن فرم اجرایی منجر به تشکیل مثلثی متساوی الاضلاع بین داستان نویسنده، شخصیتها و تماشاچی شده است. به همین دلیل تماشاچی در جایگاه یک تماشاچی صرف که نسبت به اتفاقات اجرا منفعل باشد قرار نمیگیرد و بازیگران هم در تمام طول اجرا حتی زمانی که حرکتی ندارند درگیر نمایش هستند.
حضور خود مصطفی در اجرا به عنوان کارگردان نمایش در بعضی صحنهها اتفاقات شیرینی را رقم میزند و حتی منجر به بسته شدن قرارداهایی نامریی بین تماشاچی و اثر میگردد. همپوشانی و جابجایی اضلاع نویسنده و شخصیتهای داستان بعضا به قدری زیبا و مناسب اتفاق افتاده است که گویی هردو ضلع بر روی یکدیگر قرار گرفتهاند. هرچند به نظر نگارنده انتهای اجرا میتوانست از این اتفاق بهتر بیفتد.اما شاید مهمترین اتفاقی که همان فوت کوزه گری و اکسیر نایاب قوی و توانمند شدن خصوصا برای جوانها و نوجوانهایی است که گاهی میخواهند ره صد ساله را یک شبه طی کنند در این نمایش افتاده است و بازیگران خوب این نمایش آن را پیدا کردهاند همان اکسیر جادویی تمرین، تمرین و تمرین است. آموزشهای تئوری و عملی که این هنرجویان دیدهاند در کنار تمرینهای زیاد باعث شده که بازی آنها عموما قابل قبول و مناسب، زیبا و حرفه ای و شگفت انگیز باشد و این امر نوید حضور بازیگرانی جوان و پرتلاش و مستعد را در تئاتر کرمانشاه میدهد که هر علاقه مند به تئاتری از این امر سر ذوق خواهد آمد و مشتاقانه منتظر کارهای بعدی این عزیزان خواهد بود.
طراحی صحنه کار میتوانست بهتر از این هم باشد خصوصا در طراحی فضای داستان نویسنده . انتخاب جایگاهی نزدیک به تماشاچی آن هم در یک بلک باکس در حالی که در سمت مقابل آن یعنی در جایگاهی که کارگردان و بازیگران دیگر نشستهاند ،چندان متوازن به نظر نمیآید و سوای این امر در تاثیر ارتباطی مخاطب با نویسنده و شخصیتهای نمایش ایجاد خلل میکند. البته نباید منکر فضای بلک باکس اجرای نمایش هم شد که از هر طرف که بنگری نا متوازن است! اما همین طراحی صحنه منجر به طراحی غالب میزانسنها در فضاهای محدودی شده است.
طراحی پایان بندی هم میشد با تامل و تفکر بیشتری باشد تا درستی و زیبایی مسیر اجرا بیشتر حفظ شود. پارچههای سفیدی که در انتهای کار وارد صحنه میشوند و گویی میخواهند تداعی گر کفن باشند چندان در این امر موفق نیستند چرا که نه به شکل کفن از آنها استفاده میشود و نه مانند خیلی دیگر از وسایلی که در طراحی این اجرا به کار برده شدهاند کاربردی هستند و مخاطب با آن آشناست.
این اثر یقینا با توجه بیشتر در طراحی نور و موسیقی حرفهای بیشتری برای گفتن خواهد داشت.
دستمریزاد و خداقوت به مصطفی ذوقی عزیز و بچههای خوب نمایش «زمستان»