هواس پلوک هنرمند و پیشکسوت تئاتر کرمانشاه در گفت و گو با ایران تئاتر:
تئاتر گلستانی است با انواع گلها
هواس پلوک: هنرمند باید اطلاعات کاملی درباره جایی که زندگی میکند از منظر اقتصادی، کشاورزی، فرهنگ عامیانه و کلاسیک، جغرافیایی که باعث جهانبینی هنرمند در خلق یک اثر هنری میشود را داشته باشد.
از زمان یونانیان، تئاتر، از محبوبترین انواع سرگرمیها بوده و امروزه نیز صنعت بازیگری کاری سخت اما پررونق است. اگر تاکنون در تئاتر حضور داشتید یا نمایش زندهای دیدهاید، میدانید که تئاتر چقدر میتواند سرگرمکننده باشد. هرچند به نظر میرسد به دلیل نقشآفرینی صنعت فیلمسازی، این صنعت در حال مرگ است، اما هنوز عاشقان هنر تئاتر وجود دارند.در واقع تئاتر یک هنر است و دیدن تئاتر فرصتی عالی برای یادگیری بیشتر در مورد انسانهاست زیرا تئاتر توانایی آشکار کردن بخشی از شخصیت انسان را دارد، این بخش قسمتی از تاریخ انسانهاست همچنین انجام کارهای هنری استفاده از خیال را میطلبد و به افراد میآموزد که چگونه خودشان را بیان کنند. ازاینرو در گفتگویی صمیمانه با هواس پلوک هنرمند و پیشکسوت تئاتر کرمانشاه هواس پلوک، متولد 1332 در کرمانشاه که از سال 1342 با دایر شدن مرکز آموزش هنرهای دراماتیک به سرپرستی استاد آتش تقی پور فعالیت هنری را زیر نظر این هنرمند آغاز کردهاست، از ناگفتهها و دغدغههای این هنرمند اصیل کرمانشاهی سخن گفتهایم...
به عنوان پیشکسوت تئاتر برایمان بگویید گذشتهی تئاتر در کرمانشاه چگونه بود؟
در خصوص پیشینه هنر تئاتر در کرمانشاه باید بگویم، تئاتر در حدود صد و پنجاه سال است که وارد ایران شده و در سال 1312 یعنی بعدازآنقلاب مشروطه آقای میرسیف الدین کرمانشاهی به تفلیس رفتند و دوره صحنهآرایی تئاتر را آموزش دیدند.
میر سیفالدین حدود دو الی سه سال در کرمانشاه به انجام تئاتر پرداختند و به دلیل مشکلاتی که بین ایشان و شهربانی به وجود آمد، مجبور به ترک کار شدند و بعدازآن، گروه تئاتر کرمانشاه به سرپرستی میرزا تقیخان رهبر شروع به کار کرد و افرادی مانند مرحوم غلامرضا پارسا، خانوادههای ناصری، شاکری، برومند به وی ملحق شدند و در آن زمان طبق نوشتههایی که مطالعه کردهام، تئاتر کرمانشاه در مکانهایی مثل تالار دبیرستان کزازی، شاپور و اتحاد اجرا میشد.
در سال 1344 استاد بهرام بیضایی به مدت دو ماه به کرمانشاه سفر کردند و به بچههای اهل تئاتر آموزش داده و دو گروه تئاتر بانامهای «نمایش کرمانشاه» به سرپرستی غلامحسین ناجی و «بلاچه» به سرپرستی مرحوم منوچهر جعفری پایهگذاری شد.
سال 1349 بهصورت رسمی سازمان فرهنگ هنر تصمیم میگیرد از فارغالتحصیلان رشته تئاتر استفاده کند و آنها را تحت عنوان مرکز آموزش تئاتر به سراسر ایران بفرستد.
زمانی که مرکز آموزش شروع به فعالیت کرد، گروههای بیشتری فعال شدند، قبلاً دو گروه وجود داشت اما در سال 1349 چهار گروه به نامهای گروه تئاتر «بلاچه»، «امروز» «کودکان و نوجوانان» و «شبتاب» که خودم در این گروه عضویت داشتم شکل گرفت و نمایشها نیز بیشتر در ارتباط با مسائل روز، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی بودند.
میرسیم به دوران انقلاب که حدود یک الی دو سال کارها بلاتکلیف و اهل تئاتر باید با تغییرات جدید فعالیت انجام میدادند و در همان موقع با توجه به نمایشهایی که پیش از انقلاب نوشته بودم احساس کردم دستمایه اولیه تئاتر، نمایشنامه است.
ضمن آنکه بنده پیش از انقلاب یعنی در سال 1352 بر روی مسائل فرهنگعامه مردم کرمانشاهان که شامل بخشهایی از ایلام، کردستان و لرستان میشد کارکردم، پس گروهی را تشکیل دادم و کارها را به شکلی تقسیم کردیم که بخشی از گروه بر روی قصهها و افسانهها بخش دیگری بر روی ضربالمثلها و خودم بر روی آیینها فعالیت کردیم.
از نمایشهایی که تاکنون اجرا و جوایزی که دریافت کردهاید، بگویید؟
بعدازآنقلاب و در سال شصت نمایش کوتاهی به نام «ایستادگان» در تالار دادگستری کرمانشاه به اجرا درآوردیم و نمایشی نیز به اسم «پرچین» به کارگردانی آقای گراوندی در سالن تالار شهرداری کرمانشاه به نمایش گذاشتیم و ضمن آنکه اوایل انقلاب محدودیتهایی در خصوص بهکارگیری زنان وجود داشت که آهسته، آهسته محدودیتها از بین رفتند و نمایشهایی به نام «مصلخ عشق»، «اسب شیلر»، «سرسواران» به کارگردانی بهمن مرتضوی به اجرا درآمد. سال شصت و شش برای اولین بار از همسرم که به کار هنری علاقهمند بود در نمایش «داخداران» استفاده کردم و برای اولین بار در کرمانشاه، جشنوارهای سراسری به نام «یادواره تئاتر سنگر» دایر شده بود که از سراسر کشور در آن شرکت پیدا کردند و در سال شصت و شش در دومین یادواره تئاتر سنگر، نمایش «داخداران» را اجرا کردیم که مقام اول جشنواره، سه دیپلم افتخار، پنج سکه بهار آزادی و سفر به سوریه برای گروه به دست آمد.
همین نمایش در سال شصت و شش در جشنواره فجر تهران نمایش داده شد و بهعنوان نویسنده و کارگردان، دیپلم افتخار دریافت کردم و همسرم نیز دیپلم افتخار نقش دوم را به دست آورد و بعدازآن به مدت سه الی چهار سال تلویزیون از من برای چند فیلم داستانی دعوت به عمل آورد و از آن فیلمها میتوانم به «عجیبوغریب» که خودم نویسندهی آن بودم، «تکیه بر باد»، «روشنایی یقین» و دوازده الی سیزده قسمت داستانهای مولانا در ارتباط با فضایل اخلاقی اشارهکنم که به مناسبتهای گوناگون پخش میشد.
در همان زمان فیلمی به اسم «خال خاص» به کارگردانی سید موسی حسینی که من در آن فیلم نقش اول بودم را بازی کردم و سال شصتونه «شور آبساران» را اجرا کردیم، همچنین در سال هفتادوشش نمایش «عروسی و مرگ» را که بهصورت منطقهای بود اجرا و از استان به منطقه رفتیم و در همدان مقام اول را کسب کرده و سپس آن نمایش را در تهران اجرا و دو دیپلم افتخار برای نویسندگی و بازیگری دریافت کردیم.
در همان سال نمایش «ساز اوباران» را به جشنواره آیین سنتی تهران فرستادیم و بعداً همین نمایش را به زبان کردی به نام «چریکه واران» تنظیم کردم و در سال هفتادوهشت فیلمی به «نام چریکه واران» به کارگردانی فرهاد مهرانفر بازی کردم که به چند جشنواره مثل پوسان کره جنوبی و آتلانتا راه پیدا کرد و جوایزی نیز دریافت کرد اما برای من سینما و تلویزیون حائز اهمیت نبوده، چون کار اصلی من تئاتر است.
سال هفتادوهفت نمایش «یک شب مهتاب» را به نمایش گذاشتیم که نمایشنامه در جشنواره منطقهای گرگان حضور پیدا کرد.
سال هفتادوهشت نمایش «کتیبهها» را به اجرا گذاشتیم که متأسفانه به یک تراژدی غمانگیز برای گروه تبدیل شد که هنوز برای بنده قابلدرک نمیباشد چون طبق قانون نمایشی به جشنواره ارسال میشد که عنوان اول کارگردانی را کسب میکرد، اما باوجود انتخاب بهعنوان کارگردان اول، نمایش سوم به جشنواره راه پیدا کرد که باعث ناراحتی تمام اعضای گروه متشکل از سیوپنج بازیگر شد اما بعد از مدتی در جشنواره بینالمللی ایرانزمین در خوزستان، نمایش «کتیبهها» را اجرا کردیم که مرحوم عزتالله انتظامی شاهد اجرای نمایش بودند و در آن جشنواره هشت لوح تقدیر و افتخار کسب کردیم.
خدمت شما عرض کنم که «چریکه واران» جز نمایشنامههایی است که بهجرئت میتوانم بگویم شش سال متوالی در کرمانشاه و جشنوارههای مختلف اجراشده و سال نودوچهار در سومین جشنواره تئاتر عامه ترکیه اجرا شد و لوح افتخار دریافت کرد و همچنین نمایشهایی مثل «گور سنگی»، «رزم گرزه موش» به اجرا و هرکدام جوایزی دریافت کردند اما صحبت من همیشه این بوده که بهترین داورها تماشاچیها هستند، تئاتر با تماشاچی زنده است.
ضمن اینکه نمایشنامههای متفاوتی مثل «خانم کفش دوز شگفتانگیز»، «خانه برناد آلبا» یا نمایش «پستو خانه» به نوشتهی حمید امجد و یا از پیتر شفر نمایش «سیاه» را اجرا کردهام و اینگونه بگویم که فقط از نوشتههای خودم استفاده نکردهام اما نوشتههای خودم را بهعنوان کارهای دارای اولویت مدنظر قرار داده و اولویت بر این بوده که تئاتر کرمانشاه را با نویسندهها تقویت کنم.
نویسندههای تئاتر کرمانشاه افراد اهلفن و نوشتههای آنها کامل و قابلاعتنا میباشند، ازجمله آقای فیضل الله فروغی، محمد رضا زندی، عبدل حسین ظاهری و آرش منصوری و در کل میتوانم بگویم در پنج و یک سال فعالیتی که در تئاتر داشتهام پنجاهونه دیپلم افتخار، لوح زرین، لوح سپاس بهصورت اختصاصی و به نام خودم دریافت کردهام اما جوایزی که برای کارهایم مثلاً بازیگر نقش اول یا بازیگر زن نقش اول دریافت کردهام حدود صد و پنجاه جایزه میباشد.
تعریف تئاتر از دید شما چیست؟
دیدگاههای مختلفی در این زمینه وجود دارد، اما تعریف شخصی بنده، بیان احساس بهوسیله ای و برای هدفی میباشد.
هر آنچه را که شما احساس میکنید باید با یک وسیله بازگو شود و من بهشخصه با تئاتر این احساس را بازگو میکنم و اعتقادی به آن مفهومی که در اروپا مطرح بود که میگفتند هنر برای هنر است ندارم، چون چند سالی در موردش صحبت کردند و برای کسی قابلاعتنا نبود پس به فراموشی سپرده شد.اعتقاد من این است که هنر تئاتر، گلستانی است که باید انواع و اقسام گلها با دیدگاهها و سلیقههای مختلف در آن وجود داشته باشد.
نگاه به تئاتر امروز، نسبت به گذشته را چگونه ارزیابی میکنید؟
اینگونه بگویم که گذشتهها گذشته و باید گذشته را به دست فراموشی بسپاریم، ولی صمیمیتها درگذشته نسبت به امروز بیشتر بود.
از زمانی که مناسبتهای غلط اقتصادی باعث شد هنرمندان به هنر فروشی روی بیاورند، هنرمند آن جایگاه خود که باید برای مردم متاع خود را عرضه و ارتباط برقرار کند را ازدستداده و به فکر به دست آوردن پول میباشد، پس صمیمیتها را الآن نیز میتوان به وجود آورد، مشروط بر اینکه همگی ازخودگذشتگی نشان دهیم.بنده بهدوراز لفاظیها و با صمیمیت صحبت میکنم که فاصلهایجاد نشود اما یک فاصلهای بین جوانان و پیشکسوتان ایجادشده، و این فاصلهها کم نمیشود مگر با کوتاه آمدن پیشکسوتان و جوانان با تحمل بزرگان.
تلخیها و شیرینیهای هنر تئاتر برای شما چه چیزهایی بوده است؟
هیچچیز برای من تلخ نبوده، یعنی شکستهای سطحی و اتفاقاتی که در داوریها افتاده را تلخ نمیدانم چون برای مردم کارکردهام و شیرینیهای کار این است که هنوز به فکر تئاتر هستم، اجرا و مطالعه دارم، و این شیرینترین مسئله برای من میباشد.
توصیه شما برای افرادی که میخواهند وارد عرصه تئاتر شوند، چیست؟
در این زمینه مطالعه بسیار مهم است و متأسفانه یکی از مضرات دنیای مجازی کم شدن زمان مطالعهی اهل هنر میباشد و اگر از فضای مجازی اطلاعات به دست میآورند بهصورت آگاهانه باشد، چون بنده مطلبی را در فضای مجازی با عنوان «تئوری کار هنرپیشه روی خود» مطالعه کردهام که این مطلب را به «استانیسلاوسکی» نسب دادهاند، درحالیکه روح این مدیر تئاتر از این مطلب خبر ندارد و جوانان در انتخاب مطلب که از چه کسی و از چه جایی است دقت کنند.
بهجرئت میتوانم بگویم نود درصد هنرمندان تئاتر کرمانشاه فاقد مطالعه، و بهصورت غریزی و تقلیدی فعالیت میکنند، یعنی تئاتری را، در جایی تماشا و آن را عیناً تقلید میکنند، درصورتیکه کار هنر، خلاقیت و مؤلف بودن است و هنرمند باید از خودش شروع کند و پدیدآورنده یک سبک و مکتب جدید باشد.
باید پرسید که چرا جامعه اروپا در مدت بیست سال، دو مکتب هنری را پشت سر گذاشته ولی جامعهی هنری ما که در مورد خلاقیتهایش زیاد صحبت میشود هنوز یک تعریف دقیق از تئاتر ملی به دست نیاورده است.
هنرمند باید اطلاعات کاملی درباره جایی که زندگی میکند از منظر اقتصادی، کشاورزی، فرهنگ عامیانه و کلاسیک، جغرافیایی که باعث جهانبینی هنرمند در خلق یک اثر هنری میشود را داشته باشد.
اگر هنرمند بخواهد نقشی را بازی کند و کامل در مورد آن نقش اطلاعات نداشته باشد، مانند کدبانویی است که تمام مواد لازم را دارد اما نمیتواند غذایی درست کند، پس شناخت باعث میشود که هنرمند بتواند نقش خود را اجرا و روی صحنه با تماشاچی ارتباط برقرار کند.
در کار هنر تمام شدنی وجود ندارد و تا زمان زندهبودن، هنر پویا و در حرکت بوده، درست مثل یک رودخانه، و بامطالعه میتوانیم از این حرکت عقب نیافتیم چون دیدگاهها در حال تغییر هستند.
توصیه من به جوانان بهعنوان یک فرد ریشسفید در حوزه تئاتر این است که سطح توقعاتمان را پایین آورده، منم ها را کنار گذاشته و به هم نزدیک شویم که در آن صورت میتوانیم جامعهای را ساخته و اجراهای خوبی روی صحنه ببریم.
بنده عمرم و همهچیزم را بهپای تئاتر گذاشتهام بهطوریکه بعد از گذشت چهلوهفت سال از زندگی مشترک با همسرم، چهلوهفت روز به مسافرت نرفته و تماموقتم را صرف تئاتر کردهام و جا دارد که در اینجا از همسرم بابت کمکهایی که به من کرده تشکر کنم.
در ضمن یکی از مواردی که به خاطرش آزردهخاطر میشوم این بوده که چرا افرادِ مشغول در تئاتر، نمایشی برای مردم اجرا نمیکنند و مختص شده برای خود و خانوادههایشان.
در کل میخواهم بگویم باهم و برای هم باشیم، از هم غفلت نکنیم و مطالعه داشته باشیم.
کرمانشاه لنگرِ تئاتر ایرانزمین است، پس جوانان در ابتدا یک شغل برای خود فراهم کنند و در کنار آن شغل، به تئاتر روی بیاورند و اگر اوضاع اقتصادی مناسب شد این توصیهی من برعکس میشود، اول تئاتر بعد شغل دیگر.
بهعنوان سؤال آخر، هواس پلوک به تمام چیزهایی که در تئاتر میخواسته رسیده است؟
اگر بگویم به تمام خواستههایم رسیدهام، پس من تمامشدهام. من هنوز برای بهتر شدن، بهتر نوشتن، کار بهتر و ارتباط بهتر با مردم. تلاش میکنم، پس نمیتوانم بگویم رسیدهام، در راه هستم.